پروژه احداث آموزشگاه 12 کلاسه و سالن چند منظوره در همت آباد
صبحی که از دور گنبد طلایی پیدا بود، همتآباد حالوهوای دیگری داشت. هوا بوی بارانِ امید میداد… انگار نسیم، پیغامی آسمانی را با خود آورده بود. سالها بود مردم این روستای آرام، آرزوی یک مدرسه بزرگ و مجهز را در دل داشتند. کلاسها کم بود، حیاط کوچک، و رؤیاهای بچهها بزرگتر از جایی که در آن درس میخواندند. پدرها هر شب زیر نور کمرنگ چراغها میگفتند: «خدایا… اگه ممکنه، چشم بچههای ما هم به مدرسهای درست باز بشه.» و مادرها زیر لب آه میکشیدند و دعا میکردند. تا اینکه یک روز، خبر مثل برق در روستا پیچید: «آستان قدس رضوی برای ساخت یک آموزشگاه ۱۲ کلاسه به همتآباد میآید… همراه با یک سالن چندمنظوره!» دهیار با دستان لرزان خبر را به مردم گفت. همه ساکت شدند… سکوتی که از شدت خوشحالی بود. مردم نمیدانستند اشک بریزند یا بخندند. چند روز بعد، کاروانی از طرف آستان قدس وارد روستا شد. عطر حرم انگار در هوا پیچید… حسی از آرامش و بزرگی همه جا را گرفت. نماینده آستان قدس در کنار زمین بزرگی که سالها بایر مانده بود، ایستاد و گفت: «اینجا… در این خاک پاک، ۱۲ کلاس درس ساخته میشود… جایی برای بالگشودن آیندهی بچههای همتآباد. و کنار آن، این روستا صاحب سالن چندمنظورهای خواهد شد برای جشنها، ورزشها، برنامهها… برای زندگی.»
اشک از چشمان پیرمردی سرریز شد. میگفت: «ما چه کردیم که این لطف شامل حالمون شد؟»
کار ساخت از همان روز آغاز شد. صدای کلنگ و آجر، موسیقی تازه روستا شده بود. بچهها با ذوق هر روز میآمدند و نگاه میکردند چگونه دیوارها بالا میرود. روستا زیر لب زمزمه میکرد: «این مدرسه هدیهای است از بارگاه امام رئوف… هدیهای که تا سالها، چراغ دانش را در همتآباد روشن خواهد نگه داشت.»
